۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه

عشق ورزیدن به داستایفسکی: بازیابی رمان "تابستان در بادن- بادن"

سوزان سانتگ

4 چرا کسی به داستایفسکی عشق بورزد؟ چرا یک یهودی این کار را بکند، با وجودی که می‌داند که او از یهودیان متنفر بود؟ چگونه می‌توان یهودستیزی بدخواهانه مردی- این مدافع غیور تحقیرشدگان و رنجدیدگان- را توجیه کرد که در رمان‌هایش آنقدر به رنج دیگران حساس است؟‌ چگونه می‌توان "جاذبه‌های خاصی را که به نظر می‌رسد داستایفسکی برای یهودیان داشته باشد"، درک کرد.

نیرومندترین عاشق یهودی داستایفسکی در عالم نظر، لئونید گروسمان (1888-1965) در سردسته فهرست درازی از داستایفسکی‌گرایان یهودی قرار می‌گیرد که تسیپکین نام‌شان را ذکر می کند. گروسمان منبع مهمی برای بازسازی زندگی داستایفسکی به وسیله تسیپکین بود و کتابی را که او در آغاز رمان "تابستان در بادن – بادن" به آن ارجاع می‌کند، ماحصل نوشته‌های دانشگاهی گروسمان است. گروسمان بود که اولین گزیده "خاطرات" او را ویراستاری کرد که در سال 1925 هفت سال پس از مرگ او به چاپ رسید.

تسیپکین حدس می‌زند که فقدان عبارت "یهودی‌های حقیر نفرت‌انگیز" و سایر چنین عبارت‌های قابل‌انتظاری در خاطرات بیوه داستایفسکی با توجه به این حقیقت قابل توضیح است‌، که او این خاطرات را در آستانه انقلاب اکتبر، پس از آشنایی با گروسمان، می‌نوشت.

تسیپکین می‌باید از مقالات تاثیرگذار متعدد گروسمان درباره داستایفسکی مانند "بالزاگ و داستایفسکی" (1914) و "کتابخانه داستایفسکی (1919) آگاه بوده باشد. او ممکن است به رمان گروسمان با نام "رولتبورگ" (Rulettenburg) برخورده باشد، که حاشیه‌ای بر رمان‌های داستایفسکی درباره اشتیاق به قماربازی است ("رولتنبورگ" عنوان اولیه رمان "قمارباز" داستایفسکی بود)، اما او نمی‌توانست کتاب "اعترافات یک یهودی" را خوانده باشد، که در آن زمان کاملا از حوزه نشر خارج شده بود.

"اعترافات یک یهودی" شرح حال زندگی شیفته‌ترین و پرشورترین داستایفسکی‌گرای یهود، آکاردی کوونر (Arkady Kovner) است، خودآموخته‌ای که در گتوی ویلنا بزرگ شده بود، و با داستایفسکی ارتباط مکاتبه‌ای برقرار کرده بود. کوونر به طلسم محبت نویسنده گرفتار شده بود و تحت تاثیر خواندن "جنایات و مکافات" برای کمک به زن جوان و فقیری که به او عشق می‌‌ورزید،‌دست به دزدی زده بود. او در 1877 از سلولش در زندان مسکو، پیش از اینکه برای اجرای حکم سه سال کار اجباری به سیبری برده شود، برای مصاحبه با داستایفسکی درباره نفرت از یهودیان به او نامه‌ای نوشت ( این اولین نامه بود،‌ نامه دوم درباره فناناپذیری روح بود).

در نهایت راه‌حلی برای موضوع آزارنده یهودستیزی داستایفسکی وجود ندارد،‌ مضمونی که هنگام رسیدن تسیپکین به لنینگراد در رمان "تابستان در بادن-بادن" راه می‌یابد. او می‌نویسد "تا حد ناباوریی غیرعادی" به نظر می رسید که داستایفسکی "حتی یک کلمه در دفاع یا تبرئه قومی که در طول چند هزار سال مورد آزازر قرار گرفته‌اند... " نگفت، "...حتی یهودیان را نه یک قوم،‌ بلکه یک قبیله خواند... و ...من هم به این قبیله متعلقم و نیز بسیاری از دوستان و آشنایانم که با آنها در مورد ظریف‌‌ترین مسائل ادبیات روس به بحث پرداخته‌ام." با این حال مانع عشق‌ ورزیدن یهودیان به داستایفسکی نشده است. چگونه می‌توان این وضع را توضیح داد.

تسیپکین توضیحی بیشتر از شیفتگی یهودیان به ادبیات روس ندارد، که ممکن است به یاد ما بیاورد که ستایش گوته وشیلر در آلمان به میزان زیادی از طرف یهودیان بود، درست در همان زمانی که آلمان کشتار یهودیانش را آغاز کرد. عشق ورزیدن به داستایفسکی عشق‌ورزیدن به ادبیات است.

هیچ نظری موجود نیست: