۱۳۸۷ بهمن ۶, یکشنبه

300 به مثابه هنر فاشیستی/ مارک والن

اکران فیلم سینمایی 300 باعث بروز بحث‌های بسیاری درباره محتوای تاریخی آن یا ارتباطش با منازعات کنونی در جهان شد، برادران وارنر شرکت سازنده فیلم آن را تخیلی و صرفا مایه سرگرمی شمرد، اما مارک والن عقیده دیگری دارد:



گرایش معینی از هنر معاصر، زیبایی‌شناسی و تصاویر عامه‌پسند کمیک استریپ آمریکایی را دست مایه خود کرده یا از آن الهام گرفته است- البته آدم به یاد جنبش پاپ آرت و هنرمندان تاثیرگذاری چون Rauschenberg و Lichtenstein می‌افتد.

BLAM - Roy Lichtenstein, 1962. Oil on canvas, 68 x 80 inches

کمیک استریپ‌ها بر سینمای آمریکا نیز تاثیر گذاشته‌اند، گرایشی که من اصلا به آن علاقه‌ای ندارم؛ و آخرین کمیک استریپی که از آن اقتباس سینمایی شده 300 است. علیرغم جار و جنجال‌ها در مورد جلوه‌های بصری خیره‌کننده، 300 بیانگر چیزی جز آن نیست که کفگیر سینمای آمریکا به ته دیگ خورده است.

فیلم که بر اساس کمیک استریپی از فرانک میلر است درباره 300 سرباز اسپارتی است که در برابر سپاه یک میلیون نفری ایرانیان در گذرگاه باریکی در جریان "نبرد ترموپیل" در 480 قبل از میلاد مقاومت می‌کنند.
کارگردان فیلم زک اسنایدر کاری به کار تاریخ ندارد و همه فکر و ذکرش تنظیم مدرنی است از این ماجرا که مطابق میلیتاریسمی باشد که اکنون بسیاری از آمریکاییان آن را پذیرفته‌اند.
همانطور که می‌توانید تصور کنید فیلم 300 اسپارتی‌ها‌ به صورت قهرمانانی دلاور به تصویر می‌کشد که در دفاع از نخستین دموکراسی همه هستی‌شان را فدا می‌کنند- واضح است که هدف آن است که تماشاگران با سربازان اسپارت همذات‌پنداری کنند. اما خطر چنین قرائت‌های ساده‌انگارانه‌ای از تاریخ این است که اسپارت، جدا از آنکه جامعه‌ای باشد که ارزش همچشمی کردن را داشته باشد، بیش از هر چیز یک دولت میلیتاریستی بود.

اینکه نشریات یونان 300 را به عنوان دروغپردازی در مورد تاریخ ملتشان به باد حمله گرفتند، نباید باعث تعجب شود.

اما چرا ما آمریکاییان باید از آنچه یونانیان باید درباره تاریخشان بگویند، خودمان را به زحمت بیندازیم، هنگامی که همه چیزی که مورد نیازمان هست را می‌توانیم از یک کمیک استریپ‌ساز دست‌راستی دچار بیگانه‌هراسی، می‌توانیم بیاموزیم که در النی مریلند متولد شده است.

جا دارد برخی از چیزهایی را که فرانک میلر در کنوانسیون کتاب‌های کمیک استریپ WonderCon در سانفرانسیسکو در سال 2006 گفت تکرار کنیم، چرا که ‌پس‌زمینه لازم برای درک فیلم 300 را فراهم می‌کند.

میلر اظهار کرد که در کمیک استریپ بعدی‌اش، "ترور مقدس، بتمن!" "مبارز نقابدار" را به جنگ شبکه ترور القاعده خواهد فرستاد.
میلر جدا از آنکه قول داد " بتمن پدر القاعده را در خواهد آورد"، این چنین درباره کمیک استریپ آینده‌اش سخن گفت:‌"اگر نخواهیم خیلی مته به خشخاش بگذاریم- این کتاب یک قطعه پروپاگاندا است. به نظر من احمقانه است بتمن را به تعقیب ریدلر بفرستیم، در حالیکه القاعده جلوی رویمان است."

میلر ادامه می‌دهد:"آرزو می کنم سرگرمی‌سازان عصر ما شجاعت و دقت‌نظر آنانی را داشتند که در برابر هیتلر ایستادند." ظاهرا میلر معتقد است که دقیقا چنین سرگرمی‌سازی است.

300، رویای تب جنگ افروخته با تستوسترون است که نمایشی بی‌وقفه و درنده‌خویانه از دل و روده بیرون ریختن،پ پاشیدن خون و قطع شدن سرها را ارائه می‌دهد- و برخی از منتقدان متاسفانه این خشونت هراس‌آور را نوعی کورئوگرافی یا استیلیزاسیون دانسته‌اند.
این کشتار خستگی‌ناپذیر در 300 به هیچ حس مسئولیت اخلاقی یا شفقتی مربوط نمی‌شود- اینها صرفا کاری هستند که "مردان واقعی" ‌انجام می‌دهند.

300 در مقایسه با "پرچم‌های پدران ما" - تامل خردمندانه‌ کلینت ایستوود درباره قربانی‌‌های اصیل و سبعیت‌های جنگ- احلام یک جنگ‌طلب علنی است.
هنگامی که لئونیداس، شاه اسپارت، با فریاد "به خاطر آزادی" سپاهش را در جنگ هدایت می‌کند، این کلمات به قصد تاثیری پروپاگاندیستی بر مخاطبان است. واضح است که 300 تمثیلی وقیحانه برای جنگ امریکا در عراق و آماده شدن برای جنگ با ایران است.
اینکه چند نفر از منتقدان اشاره کرده‌اند که 300 فیلمی "اروتیک" است نیز جای توجه دارد.
سوزان سانتگ در مقاله‌ای سال 1975 درباره زیبایی‌شناسی فاشیستی با عنوان "فاشیسم فریبنده" اظهار کرده بود که هنر فاشیستی:"هم هیز است و هم آرمانی‌کننده. یک زیبایی‌شناسی یوتوپیایی (کمال جسمی؛ هویت به عنوان یک مفروض زیست‌شناختی) که اروتیسیسمی آرمانی را دلالت می‌کند:سکسوالیته به جاذبه رهبران و اشتیاق پیروان تبدیل می‌شود.آرمان فاشیستی این است که انرژی جنسی را به "نیرویی" روحانی به نفع جامعه بدل کند."

سانتگ در ادامه یادآوری می‌کند که فاشیسم:" طرفدار آرمان یا بهتر بگوییم آرمان‌هایی است که تا امروز هم تحت عناوین دیگر ادامه می‌یابند: آرمان زندگی به مثابه هنر، کیش زیبایی، فتیشیسم شجاعت، انحلالِ ازخودبیگانگی در احساسات جذبه‌آمیز جماعت؛ انکار عقل، خانواده انسان (تحت پدری رهبران)"- همه این‌ها در 300 به ابعادی بزرگتر از زندگی واقعی می رسند.

به دنبال سخنرانی جرج دبلیو بوش در جلسه مشترک مجلس نمایندگان و سنای آمریکا National Public Radio در برنامه‌ای به نام "نویسندگان و هنرمندان نطق رئیس جمهور را توصیف می کنند"، میزبان افراد متعددی بود که به آنها فرصت ارائه ارزیابی‌هایشان از موضوعات ملی را می داد- فرانک میلر یکی از این میهمانان بود.

میلر ضمن آنکه تاکید داشت عراق علیه آمریکا اعلام جنگ داده بود- ادعایی که حتی جرج بوش هم مطرح نکرده بود- نطق آتشین فناتیکی را بر ضد "دیگریِ" بی نام و نشانی ایراد کرد که توقع داشت نیروهای نظامی آمریکا از بین ببرنند:

"به دلایلی به نظر می‌رسد که هیچکس از کسانی که ما در برابرشان ایستاده‌ایم و بربریت قرن ششمی که در واقع آنها نمایندگی می‌کنند، سخنی نمی‌گوید.این افراد سر مردم را با اره بریدند. آنها زنان را به بردگی می‌کشند، دخترانشان را ختنه می‌کنند، آنها بر اساس هیچ هنجار فرهنگی که برای ما قابل درک باشد، عمل نمی‌کنند."

"من دارم پشت میکروفونی صحبت می‌کنم که هرگز نمی‌توانست محصول فرهنگ آنها باشد، اما من در شهری زندگی می‌کنم که سه‌هزار نفر از همسایگانم به وسیله دزدان هواپیماهایی- که آنها هرگز نمی‌توانسته‌اند بسازند- کشته شدند."

"آنها" دشمنان سرسخت ما هستند، اما حقیقت، عدالت و شیوه آمریکایی جهان "این مردمان" را آزاد خواهد کرد.

اکنون معنای واقعی آن جمله وطن‌پرستانه دو‌‌آتشه توصیف‌کننده فیلم 300 را با وضوح درمی یابیم: "آماده افتخار باش!".
.......................................................
مارک والن گرافیست، نقاش و بلاگر آمریکایی است که وب‌سایت
Art for a Change را اداره می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست: