۱۳۹۰ اسفند ۲۵, پنجشنبه

رای‌دهندگان نامزدهای با صدای بم را ترجیح می‌دهند




آیا بسامد صدای میت رانی به او کمک خواهد کرد که نامزد حزب جمهوریخواه شود؟ یک بررسی جدید می‌گوید ممکن است این گونه باشد. بر اساس این پژوهش رای‌دهندگان ترجیح می‌دهند رای‌شان را به نامزدهای با صدای کم‌بسامد‌تر یا بم‌تر بدهند.

 این بررسی در آزمایشگاه با نامزدهای تخیلی انجام شده است، بنابراین معلوم نیست در  انتخابات در دنیای واقعی بسامد صدای نامزدها چقدر اهمیت دارد. اما این یافته با بررسی‌های قبلی مطابقت دارد که نشان داده است که افراد داوری‌های‌شان را بر مبنای صدای سخن گفتن افراد انجام می‌دهند.

 کیس کلوفستاد، استاد علوم سیاسی در دانشگاه میامی، سرپرست این پژوهش، گفت: "مجموعه‌ای از پژوهش‌ها نشان می‌دهند که صدای کم‌بسامد یا بم مردان  و زنان برای شنوندگان برتری اجتماعی و قدرت است. ما به اساسا می‌توانیم ثابت کنیم که این خصوصیت در حوزه انتخابات نیز صدق می‌کند."

بسامد سیاسی

کلوفستاد و هممارانش در دانشگاه دوک در کارولینای شمالی صدای 17 زن و 10 مرد را که جمله "ار شما می‌خواهم در ماه نوامبر به من رای دهید" را بیان می‌کردند، ضبط کردند.

 سپس آنها این صداهای ضبط‌شده را طوری تغییر دادند که برای صدای هر فرد یک نسخه کم‌بسامد یا بم و یک نسخه پربسامد یا زیر ایجاد شود.

 بعد پژوهشگران  از 83 دانشجوی دوره لیسانس خواستند که به صداهای زنان گوش دهند و بگویند به کدامیک از زوج صداهای کم‌بسامد و پربسامد رای خواهند داد. 89 دانشجوی دیگر به همین ترتیب به دو نسخه صداهای مردان گوش دادند. در تجربه نهایی 210 نفر هر یک از صداهای ضبط شده را شنیدند و به هر یک از دو جفت صدای ضبط شده از لحاظ اطمینان‌بخشی و کفایت نمره دادند.

نتایج نشان داد که هم مردان و هم زنانی که نطق انتخاباتی‌شان با صدای بم ضبط شده بود، با احتمال بیشتری ممکن است برنده شوند- افراد رای‌دهنده به نسخه کم‌بسامد صداهانسبت به نسخه پربسامد بیش از حد اتفاق بیشتر رای داده بودند.
به گزارش این پژوهشگران نسبت رای‌ها برای نامزدهای با صدای کم‌بسامد یا بم حدود 60 درصد بود.

به من اعتماد کنید

تجربه نهایی تا حدودی علت این تمایل رای‌دهندگان به سخنگویان با صدای بم را نشان داد. به طور کلی صاحبان صداهای بم‌تر قدرتمندتر، قابل‌اطمینان‌تر و باکفایت‌تر از صاحبان صداهای زیر ارزیابی می‌شدند. البته در این برداشت تا حدودی تفاوت جنسیتی وجود داشت. برای مثال هم مردان و هم زنان رای دهنده معتقد بودند که زنان با صدای بم‌تر قدرتمندتر، قابل‌اطمینان‌تر و باکفایت‌تر هستند.

اما درباره نامزدهای مرد بین رای‌دهندگان زن و مرد اندکی تفاوت وجود داشت. زنان دیگر با احتمال بیشتر مردان با صدای کم‌بسامد یا بم را قوی، باکفایت و قابل‌اطمینان‌تر از مردان با صدای پربسامد یا زیر ارزیابی نمی‌کردند. اما مردان این گونه نبودند.

کلوفستاد می‌گوید: "آنان مردان با صدای کم‌بسامد یا بم را قوی‌تر و باکفایت‌تر می‌دانستند."

دلیل این تفاوت به گفته کلوفستاد ممکن است این باشد که مردان در طول تکامل شان – به عنوان خصوصیتی  بازمانده تز رقابت میان نرها- با داوری درباره رتبه مردان دیگر مانوس شده اند.

پیامدها در دنیای واقعی

کلوفستاد و همکارانش انتظار ندارند عامل تعیین‌کننده در انتخاب میت رامنی یا ریک سانتوروم به عنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه در این سال باشد.
 به گفته کلوفستاد به یک دلیل و آن هم اینکه تجربه‌های بیشتری در دنیای واقعی مورد نیاز است. او می‌گوید پژوهشگران همچنین نقش عواملی مانند روزنامه‌ها، اقتصاد و حمایت حزبی را نادیده نمی‌گیرند. آنها صرفا می‌خواهند"صدای انسان را هم به فهرست عوامل موثر بیفزایند."

کلوفستاد می‌گوید اگر این نتایج در بیرون از آزمایشگاه هم مصداق باشد، ممکن است در کمبود زنان در سیاست نقشی ایفا کند. زنان به طور میانگین صدای پربسامدتر یا زیرتری نسبت به مردان دارند، بنابراین ممکن است در کارزار با رقبای مردشان مسیر سخت‌تری را برای ثابت کردن خودشان به عنوان افرادی قوی، قابل‌اطمینان و شایسته انتخاب دارند.

کلوفستاد و همکارانش قصد دارند که پژوهش‌شان را به انتخاب در دنیای واقعی گسترش دهند.

 او می‌گوید: "با اینکه ما در رای‌گیری‌ها آزادیم تا انتخاب‌های خاص خودمان را انجام دهیم، بررسی ما نشان می‌دهد که درک کامل این انتخاب‌ها تا زمانی که ما نحوه تاثیر زیست‌شناسی‌مان بر برداشت‌های‌مان را درنیابیم، ممکن نخواهد بود." 


LiveScience

۱۳۹۰ اسفند ۱۵, دوشنبه

ابله‌ها ابله‌تر از آن‌اند که بفهمند ابله‌اند




شمار فزاینده‌ای از پژوهش‌های روانشناسی نشان می‌دهند که ناآگاهی افراد در یک زمینه باعث می‌شود که آنان توانایی بازشناسی ناآگاهی شان در آن زمینه نداشته باشند.به زبان ساده تر، ابله‌ها ابله‌تر از آن هستند که بفهمند ابله هستند.

به همین ترتیب می‌شود گفت افراد شق و رق آنقدر حس طنز ندارند که دریابند چقدر عصا قورت ‌داده هستند؛ و این ناتوانی در شناخت ممکن است مسئول بسیاری از مشکلات جامعه باشد.

دیوید دانینگ، روانشناس در دانشگاه کورنل پس از بیش از یک دهه پژوهش در این باره، نشان داده است که "برای ما انسان‌ها به طور غریزی مشکل است که نادانی‌های‌مان را شناسایی کنیم."

چه فرد در استدلال منطقی بی‌کفایت باشد، چه هوش هیجانی پایینی داشته باشد؛ چه حس طنز نداشته باشد یا حتی در شطرنج ماهر نباشد؛ در همه این موارد فرد هنوز گرایش دارد که مهارت‌های‌ش در آن زمینه را بالاتر از حد میانگین برآورد کند.

دانینگ و همکارش، جاستین کروگر، که قبلا در دانشگاه کورنل بود و اکنون در دانشگاه نیویورک است، بررسی‌هایی را انجام دادند که در آنها افراد در چند حوزه دانش مانند استدلال منطقی، آگاهی درباره بیماری‌های آمیزشی و چگونگی پیشگیری از آنها، هوش هیجانی، و غیره آزمون می‌دادند. بعد مشخص شدن نمره این افراد در این آزمون‌ها، از آنان پرسیده می‌شد که به نظر خودشان تا چه حد در این آزمون‌ها موفق بوده‌اند، اینکه نتایج آزمون‌شان در چه صدکی قرار می‌گیرد؟

نتایج در همه حوزه‌هایی که افراد در آن مورد آزمون قرار گرفته بودند، به یک صورت بود: افرادی که واقعا نمره‌های بالا در آزمون‌ آورده بودند، نسبت به افرادی که واقعا نمره خوبی نیاورده بودند، ارزیابی بالاتری از کارکرد خود داشتند، اما میزان تفاوت دو گروه اندک بود. در مقابل تقریبا همه افراد پیش بینی میکردند که نمره‌شان در آزمون باید بالاتر از حد متوسط باشد.

دانینگ می‌گوید: "افرادی که بدترین نمره‌ها را آورده بودند- افرادی که در صدک دهم یا پانزدهم قرا داشتند- معتقد بودند که نمر‌ه‌شان باید در صدک شصت و پنجم یا پنجاه و پنجم، به عبارت دیگر بالای حد متوسط باشد."
همین الگو در آزمون‌های سنجش توانایی‌های افراد در تعیین خنده‌دار بودن شوخی ها، درستی گرامری نوشته‌‌ها، یا حتی در عملکرد در بازی شطرنج هم مشاهده می‌شد.

به گفته دانینگ افرادی که پایین‌ترین توانایی را داشتند، تصور می‌کردند عملکرد بهتری از دیگر افراد دارند.
این وضعیت صرفا به خوش‌بینی مربوط نیست، بلکه ناشی از این است که ناآگاهی کامل این افراد در یک زمینه باعث می‌شود که آنان نتوانند ناآگاهی خود در آن زمینه را شناسایی کنند.

حتی هنگامی که دانینگ و همکارانش به افراد شرکت‌کننده در بررسی گفتند که اگر میزان توانایی خودشان را دقیق ارزیابی کنند، پاداشی صد دلاری خواهند گرفت، باز آنان نمی‌توانستند از پس این کار برآیند.

او می‌گوید: "افراد مورد بررسی واقعا سعی می‌کردند صادق وبی‌طرف باشند."

دانینگ معتقد است اگر ناتوانی افراد در ارزیابی دانش‌شان علت بسیاری از مشکلات جامعه از جمله انکار تغییرات آب و هوایی ناشی از گرمایش جهانی است.

او می‌گوید: "بسیاری از افراد تحصیلات علمی ندارند، در نتیجه ممکن است در زمینه‌های علمی درک کاملا نادرستی داشته باشند. اما از آنجایی که این افراد دانش لازم برای شناخت این درک نادرست را ندارند، نمی‌توانند دریابند که برآوردهای‌شان چقدر نادرست است"

علاوه بر این به گفته او اگر افراد برای مثال نتیجه‌گیریی کاملا منطقی درباره واقعی بودن یا نبودن تغییرات آب و هوایی کره زمین بر اساس ارزیابی‌شان از آن علم بکنند، "این افراد در واقع در "مقامی" نیستند که آن علم را ارزیابی کنند."

به همین ترتیب، افرادی که در یک زمینه معین استعدادی ندارند، نمی‌توانند استعدادها یا ایده‌های خوب دیگران- از همکاران‌شان گرفته تا سیاستمداران- را شناسایی کنند. چنین وضعیتی ممکن است مانعی بر سر راه فرآیند دموکراتیک باشد که بر این ایده متکی است که شهروندان دارای توانایی شناسایی و حمایت از بهترین نامزد یا بهترین سیاست هستند.

در نهایت می‌توان این نتیجه را گرفت که ما آنقدرها که فکر می‌کنیم، فوق‌العاده نیستیم. و ممکن است نظر شما درباره چیزهایی که فکر می‌کنید، نظرتان درباره آنها درست است، درست نباشد. و اگر بخواهید این وضعیت را به شوخی بگیرید، ممکن است شوخی‌تان آنقدر که فکر می‌کنید، خنده دار نباشد.

LiveScience