۱۳۸۷ اسفند ۶, سه‌شنبه

علیه تاویل / سوزان سانتگ


6اینکه هنرمندان می خواهند یا نمی‌‌خواهند که آثارشان مورد تاویل قرار گیرد، اهمیتی ندارد. شاید نمایش "تراموایی به نام هوس" تنسی ویلیامز در مورد همان چیزی باشد که به نظر کازان درباره آن بوده است. شاید کوکتو در فیلم‌های "تبار یک شاعر" و "اُرفئوس" قصد داشته است تا قرائت‌هایی از این فیلم‌ها را با اصطلاحات نمادگرایی فرویدی و انتقاد اجتماعی بسط داده شود. ولی ارزش این آثار یقینا در جای دیگری غیر از "معنا" های آنهاست. در حقیقت به همان اندازه که نمایشنامه‌های ویلیامز و فیلم‌های کوکتو را به این معناهای مغلق تعبیر می‌کنند، آنها را ناقص، کاذب، ساختگی و بی‌اعتبار می‌کنند.

از مصاحبه‌های رنه و ب‌گریه معلوم می‌شود که آنها عامدانه فیلم "سال‌ گذشته در مارین‌باد" را طوری طراحی کردند تا با چندگانگی تاویل‌های به طور یکسان موجه تطبیق کند. ولی باید در برابر وسوسه تاویل‌کردن "مارین‌باد" مقاومت کرد. آنچه در "مارین‌باد" اهمیت دارد، ناب و غیرقابل‌تاویل‌بودن، لذت‌بخشی ملموس بعضی تصویرهای آن و راه‌حل موشکافانه اگر نه باریک‌بینانه آن برای بعضی مسائل معین فرم سینمایی است.

باز شاید منظور اینگمار برگمن از تانک غرش‌کننده در خیابان در فیلم "سکوت" نمادی فالبک باشد؛ اما اگر اینطور باشد، این فکر احمقانه است (به قول لارنس: "به راوی اعتماد نکن، به روایت اعتماد کن.") حقیقت همیشه این است که تاویلی از این نوع،‌ بیانگر ناخشنودی (خوداگاه یا ناخوآگاه) نسبت به اثر هنری است، آرزوی برای جایگزین‌کردن آن با چیزی دیگر.

تاویل بر مبنای نظریه بسیار موردتردید تشکیل‌شدن اثر هنری از فقرات محتواها، به حریم هنر تجاوز می‌کند. این کار، هنر را به اسبابی برای کاربرد، به طرح‌واره‌ای ذهنی از مقولات برای تنظیم، تبدیل می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست: