۱۳۸۸ فروردین ۸, شنبه

دریبل دموکراتیک


کارلوس فورمنت

وفاداری پرشور ساكنان بوئنوس آیرس (پورتنوها) به باشگاه های فوتبال شهرشان فراتر از علایق خانوادگی یا سنت محلی است. این وفاداری در بحبوحه بحران های اجتماعی و اقتصادی به منبعی برای بازسازی هویت مدنی مبدل می شود.

• • •

نیمی از یك ساعت و خرده ای از دومین مصاحبه من با هكتور یكی از طرفداران باشگاه اتلتیكو هوراكان-كه مقر باشگاه و استادیومش در پارك پاتریسیو یكی از فقیرترین و فراموش‌شده ترین محلات بوئنوس آیرس - است.

این مكانیك ماشین ۴۶ ساله - كه گاهی تعمیر سقف هم انجام می دهد- توضیح داد كه چرا به فوتبال علاقه مند مانده، اما نسبت به سیاست بی اعتنا شده است: «هیچ یك از افرادی كه من می شناسم دیگر برای سیاست تره هم خرد نمی كنند. من در انتخابات شهرداری شركت كردم چرا كه از لحاظ قانونی مجبور بودم این كار را انجام دهم، اما رای سفید دادم. بسیاری از سیاستمداران بارها به ما خیانت كرده اند (مثل كرشنر رئیس جمهور فعلی آرژانتین) احساس من این است؛ اما می دانم كه قدیم ها این طور نبوده است چون با پیرمردها صحبت كرده ام. پدرم و دوستانش هم quemeros (اسم مستعار طرفداران باشگاه هوراكان) هستند اما وقتی به سن من بودند، در شاخه محلی Unidad Basica (حزب پرونیست) و در اتحادیه متالورژی فعال بودند. هنگامی كه آنها در خانه ما برای «asado» جمع می شوند اغلب درباره روزهای خوش گذشته صحبت می كنند."

هكتور مانند پدرش هنگامی كه مرد جوانی بود در حزب پرونیست در اواخر دهه ۱۹۹۰ فعال بود، اما در اعتراض به اصلاحات نولیبرالی كه در دومین دولت رئیس جمهور «كارلوس منم» پیاده شد، آن حزب را ترك كرد. هنگامی كه از او پرسیدم احسا سش در مورد تیمش چیست، گفت: «فوتبال در خون من است. من از بچگی ام quemero بودم و با پلوور تیمم هم خواهم مرد. به زنم گفته‌ام مرا با آن دفن كند. دو تا از پسرهای بزرگم هم اعضای باشگاه هوراكان هستند. آنها در باشگاه فوتبال و والیبال بازی می كنند و تابستان ها هم در استخر آن شنا می كنند. من اغلب آخر هفته را با آنها همراهی می كنم یا هنگامی كه تیم هوراكان بازی خانگی دارد، به استادیوم می روم. موقع مسابقه هم نگرانی هایم را فراموش می كنم، بعد از بازی آمده ام تا یك هفته دیگر كار كنم. همانطور كه می دانید، هوراكان آنقدر زیربار قرض است كه مجبور شد خودش را ورشكسته اعلام كند. تیم آنقدر باخت داد [كه ما از دسته یك سقوط كردیم] و تنها می توانیم با تیم های دسته دو مسابقه دهیم. بله، هوراكان در وضع كاملاً افتضاحی است، اما اشتیاق من به آن تغییری نكرده است.»

به هكتور یادآوری كردم كه بحران تیم هوراكان به وسیله روسای خود باشگاه ایجاد شده است كه سال ها مقادیر زیادی پول را از خزانه آن اختلاس كرده یا دزدیده بودند. هكتور پس از تحاشی از پرداختن به این موضوع و چند بار عوض كردن موضوع نهایتاً پذیرفت كه میزانی از فساد در باشگاه های فوتبال وجود دارد و زندگی سیاسی هم تقریباً همین گونه است.

او در ادامه چیزی را تائید كرد كه اخیراً در روزنامه‌ای محلی خوانده بودم، شعار «همه شان باید بروند!» شعار جنبش اجتماعی محلات كه در سال ۲۰۰۳ در بوئنوس آیرس به قصد طرد «طبقه سیاسی» كشور ظهور كرد، برای اولین بار در سال ۱۹۹۸ به وسیله طرفداران تیم هوراكان در طغیانی برای سرنگونی رئیس باشگاه به كار رفته بود. هكتور پس از گوشزدهای بیشتر توضیح داد كه چرا فساد در تیم محبوبش اشتیاق او را به فوتبال كم نكرده است: «نمی دانم چرا فوتبال مرا هیجان زده می كند، اما سیاست دیگر این تاثیر را بر من ندارد. احساسم در مورد محله هم همینطور است. احساسی كه نمی توانم توضیح اش دهم.» (این عبارتی است كه در دهه ۱۹۴۰ برای اولین بار به وسیله پرونیست ها در توصیف وفاداری شان به حزب شان استفاده شد و به كلیشه ای بدل شد و به یکسان میان پرونیست‌ها و ضدپرونیست‌ها ، جایگاه حقیقی هستی شناختی پیدا كرد.
هکتور گفت: "چیزی كه تا به حال خارج از استادیوم احساس كرده ام، با احساساتم درون استادیوم قابل مقایسه نیست... به خاطر حضور یافتن در مسابقه های تیم هوراكان قربانی های بسیاری داده ام: مریض شدن، اخراج از كار، كم شدن حقوق، از دست دادن جمع های خانوادگی و پیك نیك ها، به هم خوردن قرارهایم با دوستانم و... منظورم را كه می فهمید یك تیم فوتبال هرگز مانند یك زن به شما خیانت نمی كند (meterte los cuernos) من دیگر هیچ كدام از این چیزها را قربانی پرونیسم نمی كنم."

فوتبال برای هكتور آنقدر رضایت خاطر ایجاد می كند كه او را قادر سازد بر سرخوردگی ای كه نسبت به باشگاهش به خاطر فساد آن احساس می كرد فائق آید. در نگاه اول به نظر می رسد كه پاسخ هكتور براساس مجموعه ای از معیارهای دوگانه و شاید ازهم گسیخته باشد: یك معیار كه تنها برای فوتبال قابل كاربرد است و براساس هنجارهای فردی و رضای شخصی است و معیار دیگری كه تنها در مورد سیاست قابل اعمال است براساس معیارهای همگانی پاسخگویی است. اما پاسخ های او در زمینه سنت های فوتبال بوئنوس آیرس و «بحران اخیر نمایندگی سیاسی» كاملاً قابل درك است.

رفرم شهروندی

بوئنوس آیرس از اواخر سال ۲۰۰۱ تا اواخر سال ۲۰۰۳ بحران شدیدی را در نمایندگی سیاسی و نیز فروپاشی اجتماعی و اقتصادی تجربه كرد. پس از سرنگونی چهار رئیس جمهور طی چند هفته مجمع های محلات سازماندهی شدند و هم وطنان را از سراسر كشور فراخواندند تا برای درخواست برای برگزاری یك مجلس موسسان به آنها بپیوندند؛ آنها از كنگره خواستند قانون اساسی را اصلاح كند و مكانیسم های نهادینی را به وجود آورد كه شهروندان را قادر به اعمال دموكراسی مستقیم چه در سطح ملی و چه در سطح محلی كند.

طبقه متوسط فقیر شده شهر شبكه هایی برای معامله پایاپای كالا ها و خدمات (ماشین و خانه، خدمات لوله كشی، مواد غذایی) به وجود آوردند كه در آنها به جای پول رایج كشور از بن و رسید برای معاملات استفاده می شد. اعتصابی های بیكار شده در سراسر شهر دیرك ها و موانع متعدد و نقاط استراتژیك در راه های كمربندی اطراف برپا كردند و به این ترتیب ترافیك را بند آوردند و زندگی روزمره را مختل كردند. صاحبان سپرده در بانك ها به منطقه تجاری شهر هجوم آوردند و به بانك خارجی و ملی حمله كردند و آنها را واداشتند كه شعباتشان را تعطیل كنند، چرا كه بانك ها حساب های حاوی پول (دلار آمریكا) آنها را مسدود كرده بودند و باعث كاهش ارزش آن شده بودند.

بوئنوس آیرس كه تا آن زمان در میان شهرهای كشورهای جنوب یكپارچه‌ترین و بی تبعیض ترین شهر و دارای طبقه متوسط به حساب می‌آمد، در مدت نسبتاً كوتاهی از لحاظ میزان فقر و مسكنت، تبعیض و تجزیه شدن ركورددار شد. تعداد و اندازه حلبی آبادها و اجتماعات تفكیك شده افزایش یافت، در همان حال كه خیابان های شهر مملو از اعضای خانواده هایی از جمله كودكان شد، كه تمام روزشان را به كندوكاو در میان زباله ها می گذراندند تا محصولات فلزی و كاغذی جمع كنند و آنها را به شركت های بازیابی بفروشند. مجمع های محلات در سراسر شهر آشپزخانه هایی برای تغذیه این گونه‌های دیرآمده «شكارچی- گردآورنده» مدرن برپا كردند.

پاسخ هكتور مانند پاسخ بسیاری دیگر از بوئنوس آیرس در پرتو بحران نمایندگی سیاسی معنا پیدا می كند كه گروه بزرگی از ساكنان محلی را به قطع علایقی كه زمانی با دو حزب اصلی كشور (پرونیست ها و رادیكال ها) داشتند كشاند و باعث شد آنها به همه انواع موسسات حكومتی و دولتی پشت كنند و به طور فزاینده در مورد نیاز یا- فضائل- خود دموكراسی انتخابی دچار تردید شوند. این بحران همچنین ویرانی به بار آورد و تداوم وجودی بسیاری از باشگاه های فوتبال را به خطر انداخت كه وحشت بسیار و حالت هشداری را درمیان بوئنوس آیرسی ها ایجاد كرد.

فوتبال با سابقه بیش از ۱۵۰ سال (طولانی تر از هر حزب سیاسی) جایگاهی محوری و مداوم در زندگی عمومی این شهر دارد. بوئنوس آیرس زادگاه بیشترین تعداد تیم های دسته اول (۱۲ تیم) نسبت به هر شهر دیگر در جهان است. بوئنوس آیرسی ها به شدت با تیم هایشان همذات پنداری می كنند. آنها این تیم ها را هم سنتی خانوادگی به حساب می آورند - سرسپردگی به یك تیم تقریباً همیشه از پدر و گاهی از عمو به پسر یا دختر می رسد- و هم سازنده زندگی محله. این بحران موقعیت مالی همه باشگاه ها را متزلزل كرد؛ برخی از آنها مجبور شدند فعالیت هایشان را تعطیل كنند و با امكان انحلال رویارو شوند؛ باشگاه های دیگر اعلام ورشكستگی كردند تا مانع تصاحب استادیوم، مقر باشگاه و سایر دارایی هایشان توسط موسسات مالی شوند و با باشگاه های دیگر دیدگاه خصوصی سازی را پیاده كردند و تیم شان را به سرمایه گذاران خارجی یا داخلی فروختند.

از آنجایی كه این باشگاه سازنده اشكال اجتماعی زندگی بودند نقش اساسی در شكل دادن به روال ها و هویت های همگانی بوئنوس آیرسی ها ایفا می كردند. بحران نمایندگی سیاسی اهمیتی اضافی به آنها بخشید. بحرانی كه بوئنوس آیرس را دچار كرد علاوه بر خصلت سیاسی، خصلت اجتماعی و اقتصادی هم داشت. بوئنوس آیرسی ها به این بحران های گوناگون با تجدیدنظر كردن در برداشت شان از شهروندی و وابستگی نهادی پاسخ دادند. آنها برداشت شان از شهروندی را با انتقال دادن آن از یك دیدگاه سیاسی به یك دیدگاه مدنی-محور به معنایی كه تی. اچ. مارشال مراد می كرد، مورد تجدید نظر قرار داده اند. بسیاری از آنها وفاداری نهادی شان را از احزاب سیاسی به باشگاه های فوتبال، انجمن های محلات و سایر اشكال زندگی اجتماعی منتقل كردند.

بوئنوس آیرسی ها این جابه جایی را به شیوه های مختلفی تجربه كردند. یك گروه از جمله هكتور زندگی سیاسی را به كناری نهادند، برداشتی مدنی از شهروندی را اتخاذ كردند و حس وفاداری شان را وقف باشگاه های فوتبال كردند. اما اكثریت عمده بوئنوس آیرسی ها این مسیر را دنبال نكردند. آنها در عوض عناصر مدنی و سیاسی را تركیب كردند و این فرآورده هر دو این عناصر برداشتی جایگزین از شهروندی و تعلق نهادی به آنها داد.

گرچه شهروندان جزء این گروه در سیاست فعال ماندند و در انتخابات شهرداری سال ۲۰۰۳ شركت كردند، اما آنها برای اولین بار در تاریخ انتخابات شهری از مجازها و نمادهای مربوط به فوتبال برای كسب معنی استفاده كردند. تعداد بسیاری از بوئنوس آیرسی ها از محلات فقیر، طبقه متوسط و ثروتمند، از همه اقشار، به نفع «اتحاد راست میانه» Compromiso Para el Cambio (مصالحه برای تغییر) كه ریشه های اجتماعی و سازمانی اش در دنیای فوتبال بود رای دادند؛ كاندیدای شهرداری كسی جز موریسیو ماكری (رئیس فعلی باشگاه «بوكا جونیورز») نبود یعنی مهمترین باشگاه فوتبال شهر كه برای طرفداران فوتبال در سراسر دنیا به عنوان باشگاه خانگی دیه گو مارادونا شناخته شده است.

این اتصال فوتبال و سیاست بوئنوس آیرسی ها را قادر كرد كه مجموعه ای جانشین از روال های نمایندگی سیاسی به وجود آورند، و از آنها برای دادن شكل سیاسی و فرم فرهنگی به مجموعه ای جدید از دلبستگی های عمومی استفاده كنند، و در این فرآیند تولد نوع جدیدی از شهروند را باعث شوند - كه می توان آن را «دریبل كننده دموكراتیك» نامید.
................
به نقل از روزنامه شرق 1385

هیچ نظری موجود نیست: