لین کانوی
هويت جنسى، يكى از بنيادى ترين بخش هاى هويت يك فرد به مثابه موجودى انسانى است. اولين سئوالى كه هر كسى در رابطه با ما مى پرسد اين است «او مرد است يا زن؟»
در عين حال اغلب افراد عميقاً به هويت جنسى شان نمى انديشند.در مورد دركشان از دختر يا پسر بودن، مرد يا زن بودن به تأمل نمى پردازند. خرد متعارف به ما مى گويد كه افراد پسر يا دختر هستند، دختر ها بزرگ مى شوند و به زن بدل مى شوند و پسرها به مرد. تنها دو امكان وجود دارد و شما يا اين هستيد يا آن. پسر يا دختر بودن در هنگام تولد از روى دستگاه تناسلى خارجى آشكار است. اما آنچنان كه خواهيم ديد حقيقت به اين سادگى نيست.
چنسیت و هویت جنسی
جنسيت (SEX) يك انسان در ابتداى باردارى هنگامى كه معين مى شود در صورت وجود تركيب كروموزومى XY، غدد جنسى اوليه جنين تستوسترون ترشح خواهند كرد و در نتيجه دستگاه تناسلى داخلى و خارجى شكل مذكر خواهد يافت و اگر تركيب كروموزومى XX باشد، غدد جنسى اوليه تستوستر ونى ترشح نخواهدكرد و در غياب تستوسترون دستگاه تناسلى داخلى و خارجى شكل مؤنث خواهند يافت. در عين حال انواع مختلفى از بيمارى هاى مختلف نيز ممكن است در قسمت هاى مختلف اين مسير نمو اختلال ايجاد كند و اشكال مختلفى از ابهام دستگاه تناسلى خارجى و نقصان هاى دستگاه هاى تناسلى داخلى را به وجود آورند.
مسئله ديگر هويت جنسى (Gender) است يعنى درك ما از مذكر یا مونث بودنمان. كودك در حدود ۳ سالگى هويت جنسى پيدا مىكند و خود را پسر يا دختر مى خواند.
اما اين هويت جنسى چگونه به وجود مى آيد؟ وجود نوزادانى كه از لحاظ كروموزومى مذکربودند (XY) اما به دلايل اختلالات ژنتيكى؛ که به طور مثال باعث عدم پاسخ دهى بافت هاى دستگاه تناسلى به هورمون مردانه مى شود، دستگاه تناسلى خارجى زنانه پيدا مى كردند و بعد هم به صورت دختر بار مى آمدند و نيز بسيارى از حقايق ابتدايى در مورد اينترسكس ها (افراد داراى دستگاه تناسلى خارجى مبهم يا مخالف با جنسيت ژنتيكى آنها) در چندين دهه گذشته باعث شده بود كه دانشمندان اين نظريه را بپذيرند كه هويت جنسى در هنگام تولد خنثى است؛ و بعد در ابتداى كودكى، هنگامى كه كودك نوع دستگاه تناسلى خارجى اش را مى شناسد و سپس در روند بزرگ شدن در خانواده و جامعه هويت جنسى زنانه يا مردانه را به دست مى آورد .
واضع و طرفدار اصلى اين نظريه دكتر «جان مانى» از دانشگاه جانز هاپكينز آمريكا بود. براساس اين نظريه، كودكى كه دستگاه تناسلى خارجى زنانه دارد و به صورت يك دختر بزرگ مى شود، مستقل از آن كه ژن هايش چه باشند، هويت جنسى زنانه به دست مىآورد و به همين ترتيب پسرى كه دستگاه تناسلى خارجى مذكر دارد و به صورت يك پسر بزرگ مى شود، بى ارتباط با آن كه چه تركيب كروموزومى داشته باشد، هويت جنسى مردانه خواهد داشت. بنابراين اگر اختلالى در هويت جنسى كودك به وجود آيد يا اشكالى در نوع رفتار خانواده با او به عنوان پسر يا دختر موجود بوده است يا اين كه كودك به نوعى اختلال روانى يا هذيانى مبتلا است پس تصحيح مشكلات هويت جنسى از طريق روانپزشكى ممكن است، با اين فرض كه اين «اختلال روانى» قابل درمان است.
تحول ديگر به دهه ۱۹۶۰ مربوط مى شود. پيشرفت هاى زيادى در جراحى پلاستيك صورت گرفت. امكانات جديد جراحى پلاستيك همراه با اين نظريه كه هويت جنسى اساسى صرفاً روانى-اجتماعى دارد، باعث شد كه پزشكان جراحى هاى «تصحيحى» را براى انواع مختلف ابهام هاى دستگاه تناسلى يا اينترسكس ها در دوران نوزادى توصيه كنند.
تصور بر اين بود كه اگر در دوران نوزادى دستگاه تناسلى خارجى با جراحى پلاستيك به شكل مردانه يا زنانه درآيد و كودك مطابق با اين دستگاه تناسلى خارجى ايجاد شد، در خانواده و جامعه بزرگ شود، نهايتاً هويت جنسى طبيعى خواهد داشت. دكتر «جان مانى» از دهه ۱۹۵۰ به بعد به تدريج به مرجع مسلط در مطالعات هويت جنسى تبديل شد و طرفدار اصلى چنين درمان هايى بود. او طرفدار پروپا قرص روان شناسى رفتار گرا بود كه بر مبناى آن ذهن نوزاد چون تابلوى سفيدى است كه هيچ خصلت ذاتى شخصيتى در آن وجود ندارد. انگيزه جراحى هاى «تصحيحى» فوق حل كردن به اصطلاح «اضطرار اجتماعى» به وجود آمده به وسيله تولد نوزادان با دستگاه تناسلى مبهم بود.
خود وجود چنين نوزادان اينترسكس در طبيعت با گوناگونى هاى مختلف در دستگاه تناسلى، دو شعبگى دقيق مرد-زن را در فرهنگ ما دچار مخاطره مى كند. بنابراين تصور اين نظريه پردازان اين بود كه وجود اين نوع نوزادان بسيارى از قيد و بند هاى مذهبى و قانونى را مورد سئوال قرار خواهد داد. والدين و پزشكان تحت فشار اجتماعى شديدى قرار داشتند كه اين ابهام و گوناگونى را برطرف كنند و جان مانى هم منطق تئوريك اين اعمال جراحى «تصحيحى» را فراهم آورده بود و به آنها ظاهرى علمى بخشيده بود.
از آن پس هزاران جراحى به اصطلاح «تصحيحى» براساس اين نظريه كه هويت جنسى ساخته اجتماع است در آمريكا انجام شد. نكته تعجب آور عدم وجود يك پيگيرى سازمانيافته علمى در مورد سرنوشت بعدى اين نوزادان بود. حتى در همان سال هاى اول اين جراحى ها، بسيارى از دانشمندان حفظ احتياط را در مورد آنها گوشزد كردند.
چهره بارز اين افراد پژوهشگر جوانى به نام «ميلتون دياموند» بود كه اكنون استاد دانشگاه هاوايى آمريكا است. او زمانى كه دانشجوى دوره دكترا بود در مقاله اى در سال ۱۹۵۹ تحت عنوان «ارزيابى انتقادى انتوژنى رفتار جنسى انسانى» به انتقاد از نظرات دكتر جان مانى پرداخت. نظرات دياموند براساس مشاهدات در تجربيات با حيوانات بود. او در آن زمان نوشت: «شواهد زيست شناختى، روانشناختى، روانپزشكى، انسان شناختى و غدد شناختى بيانگر آن است كه هويت جنسى از همان دوران جنينى در مغزبه طور ذاتى پياده سازى (hard-wired) مى شود.»
اما اين برداشت ها كه انسان ها «در مسئله جنسيت از تأثيرات تكامل زيست شناختى فراتر رفته اند» و اين كه جنسيت و هويت جنسى براساس اجتماعى شكل مى گيرد آنقدر در جامعه پزشكى نفوذ داشت كه كسى به سخنان دياموند گوش نداد. تحت تأثير جان مانى، مبلغ بزرگ اين حوزه اين نظريه بر تمام نيمه دوم قرن بيستم حكمفرمايى كرد. تنها در اواخر قرن بيستم بود كه پرسش هاى سركوب شده دوباره سربر آورد و يك مورد نادر اتفاقى پيگيرى يكى از نوزادان تحت جراحى تصحيحى قرار گرفته، آشكار كرد كه هيچ گاه مسير زندگى اين نوزادان آنچنان كه دكتر مانى پيش بينى كرده بود، نبوده است.
مورد جان/ جوان (John/ Joan)
دكتر جان مانى دهه ها قبل به والدين نوزادى پسر كه در يك حادثه پزشكى قسمت اعظم آلت تناسلى خود را از دست داده بود پيشنهاد كرد كه نوزاد را با جراحى به دختر بدل كنند- براساس اين نظريه كه در اين صورت مى توان نوزاد را به صورت دخترى طبيعى پرورش داد و نه «پسرى غير طبيعى». اين مورد براى پژوهش علمى بسيار پرارزش بود زيرا اين نوزاد داراى برادر دوقلوى همسان بود كه از لحاظ ژنتيكى كاملاً مشابه او بود و به اين ترتيب اين مورد مى توانست اساسى براى مطالعه رشد هويت جنسى باشد.
در هر حال اولين گام بيضه هاى باقيمانده آلت تناسلى پسر نوزاد برداشته شد و او به صورت يك دختر، بزرگ شد و جان به جوان بدل شد.جان مانى ده ها سال مورد جان/ جوآن را مداوماً به عنوان يك مورد پيروزى نظريه اش ارجاع مى داد. دكتر به بهانه حفظ راز دارى به هيچ كس اجازه نمى داد به «جوان» نزديك شود و جزئيات زندگى او را دريابد. مورد جان/ جوان به تدريج آنقدر افسانه اى شد كه به سنگ بناى پشتيبان نظريه او در مورد هويت جنسى بدل شد.
در طول اين سال ها در آن هزاران جراحى تصحيحى براساس نظريه او برروى نوزادان انجام شده بود.فرجام ماجرا را ميلتون دياموند، همان دانشجوى جوانى كه ۴۰ سال قبل شجاعانه به چالش با نظريه هاى جان مانى برخاسته بود- رقم زد. ميلتون دياموند كه اكنون استاد دانشگاه بود، هميشه به نتايج كار هاى مانى مشكوك بود. در طول سال ها او مطالعات پژوهشى بسيارى انجام داد و مقالات متعددى به چاپ رسانده بود تا دست كم ديگران را قانع كند كه اين امكان وجود دارد كه هويت جنسيتى ذاتى و هنگام تولد تعيين شده باشد، اما در غلبه فكرى مانى در اين حوزه مطالعاتى كسى به حرف او گوش نمى كرد.
دياموند در ابتداى دهه ۱۹۹۰ سعى كرد كه «جوآن» را كه اكنون احتمالاً مى بايد زنى باليده مى بود و اساس نظريه مانى قرار گرفته بود پيدا كند. دياموند كه صرفاً به دنبال مطمئن شدن از گزارش هاى جان مانى از سير زندگى «جوآن» بود، وقتى او را يافت با شگفتى متوجه شد كه «جوآن» هيچ گاه خود را دختر نمى دانسته است و اكنون هم مردى متأهل است.معلوم شد كه جوان از همان دوران كودكى خود را پسر مى دانسته و در برابر فشار ها براى وادار كردنش براى رفتار دخترانه مقاومت مى كرده است. جوان كه در سن بلوغ هنوز از جراحى زمان نوزادى اش بى اطلاع بود، در برابر تلاش هاى پزشكان و والدينش براى زنانه كردنش با هورمون هاى جنسى و جراحى هاى بيشتر مقاومت كرد. او بعد ها با جراحى مجدد تغيير جنسيتى، خود را به مرد بدل كرد و ازدواج كرد. به اين ترتيب دستگاه تناسلى خارجى دخترانه و بار آمدن به صورت دختر نتوانست حس سرشتى او از هويت جنسى واقعى اش را تغيير دهد.
جان مانى در طول اين سال ها به خوبى از وقايع زندگى جوان آگاه بود، اما عامدانه شواهد مخالفت نظريه اش را براى ده ها سال مخفى كرد.دياموند با همكارش سيگماندسون كارى طاقت فرسا را پيش گرفتند كه آنچه را كه واقعاً براى «جوآن»، اكنون دوباره «جان» شده، رخ داده بود مستند كنند. و مقاله اى را براى نشر آماده كرده اند.
اين مقاله آنقدر بحث برانگيز بود كه بسيار نشريات پژوهشى از چاپ آن خوددارى كردند.آنها نمى توانستند شواهدى را كه جلوى چشمشان قرار گرفته بود باور كنند.اين مقاله نهايتاً با عنوان «تغيير جنسيت هنگام تولد: بازبينى دراز مدت و دلالت هاى بالينى» در نشريه Archives of Pediatrics and Adolescent Medicine به چاپ رسيد. سپس توفانى در رسانهها و جامعه پژوهشگران به پاخاست. جان مانى به خاطر ارائه شواهد دروغ و پنهان كردن شواهد مخالف در موردى كه به اساس كل نظريه هويت جنسىاش بدل شده بود،علناً مفتضح شد.
دو سال بعد جان كالاپينتو مشروح كل داستان را در كتابى پرفروش «آنطور كه طبيعت او را ساخت» به چاپ رساند. جان كولاپينتو براى اولين بار در مقاله اى در نشريه «رولينگ استون» در ۱۱ دسامبر ۱۹۹۷ با نام «داستان حقيقى جان/جوآن» توجه عموم را به قضيه جلب كرد.
او در آخرين صفحه مقاله اش نوشت:«... داستان جان بناى نظريه هايى را كه جان مانى از دهه ۱۹۵۰ ساخته بود به لرزه درآورده. و مشخص شده است خطاى اصلى در نظريه اى است كه بر بيشتر قرن بيستم حاكم بود.» زيگموند فرويد بود كه در ابتدا اظهار كرد رشد روانشناختى سالم يك كودك به صورت دختر يا پسر عمدتاً به حضور يا غيبت آلت تناسلى مردانه بستگى دارد- برداشتى كه به محور نظريه مانى درباره رشد جنسى بدل شد و دليل غايى براى تبديل كردن «جان تيسن» به يك دختر. برداشتى كه امروز پژوهش هاى عصب-زيست شناختى در حوزه جنسيت آن را به كنارى نهاده است و دانشمندان پيشگام را به همان نتيجه رسانده است كه دكتر راينر از پژوهشگران اين حوزه اينگونه بيان كرده است: «مهمترين اندام جنسى، آلت تناسلى خارجى نيست، مهمترين اندام جنسى، مغز است.»
پس هويت جنسى چگونه به وجود مى آيد؟
شواهد علمى فزاينده اى در دست است كه ساختارهاى تثبيت شده مغز پيش از تولد احساسات ذاتى هويت جنسى را به وجود مى آورند. به نظر مى آيد كه بخشى از مغز (هيپوتالاموس در ناحيه BSTC) تعيين احساس درونى هويت جنسى است.اين ناحيه در مراحل اوليه باردارى برحسب محيط هورمونى مردانه يا زنانه موجود در جنين يا رحم، در يك فرآيند نقش پذيرى (imprinting) ساختارى خاص به دست مى آورند يا به اصطلاح hard-wired مى شوند. اگر ساختارهاى مغزى در اين مرحله باردارى مردانه يا زنانه شوند، فرد با هويت جنسى پسر يا دختر به دنيا مى آيد، جدا از آنكه تركيب كروموزومى يا دستگاه تناسلى خارجى او چه باشد. بنابراين كاملاً امكان پذير است كه فردى هويت جنسى مخالف تركيب كروموزومى اش داشته باشد.مثلاً در اختلالى به نام نشانگان عدم پاسخ دهى كامل به آندروژن (CAIS) به رغم ترشح تستوسترون از غدد جنسى جنينى كه تركيب كروموزومى XY دارد بافت هاى هدف به دليل اختلالى ژنتيكى به اندروژن پاسخ نمى دهند.
در نتيجه احتمال دارد مانند دستگاه تناسلى خارجى كه به علت عدم پاسخ به آندروژن زنانه مى شوند ساختارهاى مغزى شكل زنانه به خود بگيرند بنابراين نوزاد به رغم تركيب كروموزومى XY هويت جنسى دختر را در سال هاى بعدى بروز خواهد داد.اين مشاهدات تاثيرگذار، غيرقابل انكار و بى سابقه پارادايم پيشين انديشه را جابه جا كرده است و همچنين حوزه اى از علم را كه پيش از اين تحت سلطه اطلاعات غلط و تابوها بود. اين جابه جايى در مورد گاليله از «جهانى زمين مركز» به «جهانى خورشيد مركز» بود، در مورد تكوين هويت جنسى اين جابه جايى از نظريه «دستگاه تناسلى خارجى + نحوه بزرگ شدن كودك» به نظريه تكوين «عصب -زيست شناختى» است.
استلزامات اين جابه جايى پارادايم بسيار گسترده است به خصوص در مورد نحوه برخورد با افرادى كه از اختلالات هويت جنسى رنج مى برند.به جاى آنكه احساس هويت جنسى را «روانشناختى» بشماريم، اكنون مى توان هويت جنسى ماهيتاً «عصب شناختى» شمرد.
در پايان نتيجه گيرى هاى دكتر ويليام راينر متخصص اطفال و پژوهشگر بيمارستان جانز هاپكينز، كه بر اساس كارهايش در مورد كودكان با دستگاه تناسلى مبهم است، كه در مقاله اى تحت عنوان «مرد بودن يا زن بودن - مسئله اين است» آمده است مى آوريم كه چشماندازى كلى از چگونگى برخورد با مسئله هويت جنسى به دست مى دهد:«در مرتبه آخر اين خود كودكان هستند كه مى توانند و بايد تعيين كنند كه هستند و چه هستند. وظيفه ما پزشكان و پژوهشگران گوش دادن و آموختن است. تصميم گيرى هاى بالينى بايد نهايتاً نه بر اساس پيش بينى هاى كالبدشناختى و نه بر اساس «تصحيح» كاركرد جنينى باشد، چرا كه پرسش موجود نه مربوط به اخلاق است و نه به عواقب اجتماعى، بلكه پرسش بر سر مناسب ترين مسير براى محتمل ترين الگوى رشدى روانى جنسى يك كودك است، به عبارت ديگر به نظر مى رسد اندامى كه تعيين كننده تكوين روانى - جنسى است، نه اندام هاى تناسلى خارجى بلكه مغز است.»
به نقل از روزنامه شرق
......................................
لین کانوی دانشمند علوم کامپیوتر، مهندس برق، زن ترانس transwoman و فعال جامعه ترانسسکسوئل است و وبسایت پر و پیمان چندزبانهای هم دارد.
این مطلب به عنوان ضمیمه مصاحبهای با دکتر بهرام میرجلالی ، جراح پیشگام تغییر جنسیت در ایران، در روزنامه شرق در سال 1384- اگر اشتباه نکنم- چاپ شد.
هويت جنسى، يكى از بنيادى ترين بخش هاى هويت يك فرد به مثابه موجودى انسانى است. اولين سئوالى كه هر كسى در رابطه با ما مى پرسد اين است «او مرد است يا زن؟»
در عين حال اغلب افراد عميقاً به هويت جنسى شان نمى انديشند.در مورد دركشان از دختر يا پسر بودن، مرد يا زن بودن به تأمل نمى پردازند. خرد متعارف به ما مى گويد كه افراد پسر يا دختر هستند، دختر ها بزرگ مى شوند و به زن بدل مى شوند و پسرها به مرد. تنها دو امكان وجود دارد و شما يا اين هستيد يا آن. پسر يا دختر بودن در هنگام تولد از روى دستگاه تناسلى خارجى آشكار است. اما آنچنان كه خواهيم ديد حقيقت به اين سادگى نيست.
چنسیت و هویت جنسی
جنسيت (SEX) يك انسان در ابتداى باردارى هنگامى كه معين مى شود در صورت وجود تركيب كروموزومى XY، غدد جنسى اوليه جنين تستوسترون ترشح خواهند كرد و در نتيجه دستگاه تناسلى داخلى و خارجى شكل مذكر خواهد يافت و اگر تركيب كروموزومى XX باشد، غدد جنسى اوليه تستوستر ونى ترشح نخواهدكرد و در غياب تستوسترون دستگاه تناسلى داخلى و خارجى شكل مؤنث خواهند يافت. در عين حال انواع مختلفى از بيمارى هاى مختلف نيز ممكن است در قسمت هاى مختلف اين مسير نمو اختلال ايجاد كند و اشكال مختلفى از ابهام دستگاه تناسلى خارجى و نقصان هاى دستگاه هاى تناسلى داخلى را به وجود آورند.
مسئله ديگر هويت جنسى (Gender) است يعنى درك ما از مذكر یا مونث بودنمان. كودك در حدود ۳ سالگى هويت جنسى پيدا مىكند و خود را پسر يا دختر مى خواند.
اما اين هويت جنسى چگونه به وجود مى آيد؟ وجود نوزادانى كه از لحاظ كروموزومى مذکربودند (XY) اما به دلايل اختلالات ژنتيكى؛ که به طور مثال باعث عدم پاسخ دهى بافت هاى دستگاه تناسلى به هورمون مردانه مى شود، دستگاه تناسلى خارجى زنانه پيدا مى كردند و بعد هم به صورت دختر بار مى آمدند و نيز بسيارى از حقايق ابتدايى در مورد اينترسكس ها (افراد داراى دستگاه تناسلى خارجى مبهم يا مخالف با جنسيت ژنتيكى آنها) در چندين دهه گذشته باعث شده بود كه دانشمندان اين نظريه را بپذيرند كه هويت جنسى در هنگام تولد خنثى است؛ و بعد در ابتداى كودكى، هنگامى كه كودك نوع دستگاه تناسلى خارجى اش را مى شناسد و سپس در روند بزرگ شدن در خانواده و جامعه هويت جنسى زنانه يا مردانه را به دست مى آورد .
واضع و طرفدار اصلى اين نظريه دكتر «جان مانى» از دانشگاه جانز هاپكينز آمريكا بود. براساس اين نظريه، كودكى كه دستگاه تناسلى خارجى زنانه دارد و به صورت يك دختر بزرگ مى شود، مستقل از آن كه ژن هايش چه باشند، هويت جنسى زنانه به دست مىآورد و به همين ترتيب پسرى كه دستگاه تناسلى خارجى مذكر دارد و به صورت يك پسر بزرگ مى شود، بى ارتباط با آن كه چه تركيب كروموزومى داشته باشد، هويت جنسى مردانه خواهد داشت. بنابراين اگر اختلالى در هويت جنسى كودك به وجود آيد يا اشكالى در نوع رفتار خانواده با او به عنوان پسر يا دختر موجود بوده است يا اين كه كودك به نوعى اختلال روانى يا هذيانى مبتلا است پس تصحيح مشكلات هويت جنسى از طريق روانپزشكى ممكن است، با اين فرض كه اين «اختلال روانى» قابل درمان است.
تحول ديگر به دهه ۱۹۶۰ مربوط مى شود. پيشرفت هاى زيادى در جراحى پلاستيك صورت گرفت. امكانات جديد جراحى پلاستيك همراه با اين نظريه كه هويت جنسى اساسى صرفاً روانى-اجتماعى دارد، باعث شد كه پزشكان جراحى هاى «تصحيحى» را براى انواع مختلف ابهام هاى دستگاه تناسلى يا اينترسكس ها در دوران نوزادى توصيه كنند.
تصور بر اين بود كه اگر در دوران نوزادى دستگاه تناسلى خارجى با جراحى پلاستيك به شكل مردانه يا زنانه درآيد و كودك مطابق با اين دستگاه تناسلى خارجى ايجاد شد، در خانواده و جامعه بزرگ شود، نهايتاً هويت جنسى طبيعى خواهد داشت. دكتر «جان مانى» از دهه ۱۹۵۰ به بعد به تدريج به مرجع مسلط در مطالعات هويت جنسى تبديل شد و طرفدار اصلى چنين درمان هايى بود. او طرفدار پروپا قرص روان شناسى رفتار گرا بود كه بر مبناى آن ذهن نوزاد چون تابلوى سفيدى است كه هيچ خصلت ذاتى شخصيتى در آن وجود ندارد. انگيزه جراحى هاى «تصحيحى» فوق حل كردن به اصطلاح «اضطرار اجتماعى» به وجود آمده به وسيله تولد نوزادان با دستگاه تناسلى مبهم بود.
خود وجود چنين نوزادان اينترسكس در طبيعت با گوناگونى هاى مختلف در دستگاه تناسلى، دو شعبگى دقيق مرد-زن را در فرهنگ ما دچار مخاطره مى كند. بنابراين تصور اين نظريه پردازان اين بود كه وجود اين نوع نوزادان بسيارى از قيد و بند هاى مذهبى و قانونى را مورد سئوال قرار خواهد داد. والدين و پزشكان تحت فشار اجتماعى شديدى قرار داشتند كه اين ابهام و گوناگونى را برطرف كنند و جان مانى هم منطق تئوريك اين اعمال جراحى «تصحيحى» را فراهم آورده بود و به آنها ظاهرى علمى بخشيده بود.
از آن پس هزاران جراحى به اصطلاح «تصحيحى» براساس اين نظريه كه هويت جنسى ساخته اجتماع است در آمريكا انجام شد. نكته تعجب آور عدم وجود يك پيگيرى سازمانيافته علمى در مورد سرنوشت بعدى اين نوزادان بود. حتى در همان سال هاى اول اين جراحى ها، بسيارى از دانشمندان حفظ احتياط را در مورد آنها گوشزد كردند.
چهره بارز اين افراد پژوهشگر جوانى به نام «ميلتون دياموند» بود كه اكنون استاد دانشگاه هاوايى آمريكا است. او زمانى كه دانشجوى دوره دكترا بود در مقاله اى در سال ۱۹۵۹ تحت عنوان «ارزيابى انتقادى انتوژنى رفتار جنسى انسانى» به انتقاد از نظرات دكتر جان مانى پرداخت. نظرات دياموند براساس مشاهدات در تجربيات با حيوانات بود. او در آن زمان نوشت: «شواهد زيست شناختى، روانشناختى، روانپزشكى، انسان شناختى و غدد شناختى بيانگر آن است كه هويت جنسى از همان دوران جنينى در مغزبه طور ذاتى پياده سازى (hard-wired) مى شود.»
اما اين برداشت ها كه انسان ها «در مسئله جنسيت از تأثيرات تكامل زيست شناختى فراتر رفته اند» و اين كه جنسيت و هويت جنسى براساس اجتماعى شكل مى گيرد آنقدر در جامعه پزشكى نفوذ داشت كه كسى به سخنان دياموند گوش نداد. تحت تأثير جان مانى، مبلغ بزرگ اين حوزه اين نظريه بر تمام نيمه دوم قرن بيستم حكمفرمايى كرد. تنها در اواخر قرن بيستم بود كه پرسش هاى سركوب شده دوباره سربر آورد و يك مورد نادر اتفاقى پيگيرى يكى از نوزادان تحت جراحى تصحيحى قرار گرفته، آشكار كرد كه هيچ گاه مسير زندگى اين نوزادان آنچنان كه دكتر مانى پيش بينى كرده بود، نبوده است.
مورد جان/ جوان (John/ Joan)
دكتر جان مانى دهه ها قبل به والدين نوزادى پسر كه در يك حادثه پزشكى قسمت اعظم آلت تناسلى خود را از دست داده بود پيشنهاد كرد كه نوزاد را با جراحى به دختر بدل كنند- براساس اين نظريه كه در اين صورت مى توان نوزاد را به صورت دخترى طبيعى پرورش داد و نه «پسرى غير طبيعى». اين مورد براى پژوهش علمى بسيار پرارزش بود زيرا اين نوزاد داراى برادر دوقلوى همسان بود كه از لحاظ ژنتيكى كاملاً مشابه او بود و به اين ترتيب اين مورد مى توانست اساسى براى مطالعه رشد هويت جنسى باشد.
در هر حال اولين گام بيضه هاى باقيمانده آلت تناسلى پسر نوزاد برداشته شد و او به صورت يك دختر، بزرگ شد و جان به جوان بدل شد.جان مانى ده ها سال مورد جان/ جوآن را مداوماً به عنوان يك مورد پيروزى نظريه اش ارجاع مى داد. دكتر به بهانه حفظ راز دارى به هيچ كس اجازه نمى داد به «جوان» نزديك شود و جزئيات زندگى او را دريابد. مورد جان/ جوان به تدريج آنقدر افسانه اى شد كه به سنگ بناى پشتيبان نظريه او در مورد هويت جنسى بدل شد.
در طول اين سال ها در آن هزاران جراحى تصحيحى براساس نظريه او برروى نوزادان انجام شده بود.فرجام ماجرا را ميلتون دياموند، همان دانشجوى جوانى كه ۴۰ سال قبل شجاعانه به چالش با نظريه هاى جان مانى برخاسته بود- رقم زد. ميلتون دياموند كه اكنون استاد دانشگاه بود، هميشه به نتايج كار هاى مانى مشكوك بود. در طول سال ها او مطالعات پژوهشى بسيارى انجام داد و مقالات متعددى به چاپ رسانده بود تا دست كم ديگران را قانع كند كه اين امكان وجود دارد كه هويت جنسيتى ذاتى و هنگام تولد تعيين شده باشد، اما در غلبه فكرى مانى در اين حوزه مطالعاتى كسى به حرف او گوش نمى كرد.
دياموند در ابتداى دهه ۱۹۹۰ سعى كرد كه «جوآن» را كه اكنون احتمالاً مى بايد زنى باليده مى بود و اساس نظريه مانى قرار گرفته بود پيدا كند. دياموند كه صرفاً به دنبال مطمئن شدن از گزارش هاى جان مانى از سير زندگى «جوآن» بود، وقتى او را يافت با شگفتى متوجه شد كه «جوآن» هيچ گاه خود را دختر نمى دانسته است و اكنون هم مردى متأهل است.معلوم شد كه جوان از همان دوران كودكى خود را پسر مى دانسته و در برابر فشار ها براى وادار كردنش براى رفتار دخترانه مقاومت مى كرده است. جوان كه در سن بلوغ هنوز از جراحى زمان نوزادى اش بى اطلاع بود، در برابر تلاش هاى پزشكان و والدينش براى زنانه كردنش با هورمون هاى جنسى و جراحى هاى بيشتر مقاومت كرد. او بعد ها با جراحى مجدد تغيير جنسيتى، خود را به مرد بدل كرد و ازدواج كرد. به اين ترتيب دستگاه تناسلى خارجى دخترانه و بار آمدن به صورت دختر نتوانست حس سرشتى او از هويت جنسى واقعى اش را تغيير دهد.
جان مانى در طول اين سال ها به خوبى از وقايع زندگى جوان آگاه بود، اما عامدانه شواهد مخالفت نظريه اش را براى ده ها سال مخفى كرد.دياموند با همكارش سيگماندسون كارى طاقت فرسا را پيش گرفتند كه آنچه را كه واقعاً براى «جوآن»، اكنون دوباره «جان» شده، رخ داده بود مستند كنند. و مقاله اى را براى نشر آماده كرده اند.
اين مقاله آنقدر بحث برانگيز بود كه بسيار نشريات پژوهشى از چاپ آن خوددارى كردند.آنها نمى توانستند شواهدى را كه جلوى چشمشان قرار گرفته بود باور كنند.اين مقاله نهايتاً با عنوان «تغيير جنسيت هنگام تولد: بازبينى دراز مدت و دلالت هاى بالينى» در نشريه Archives of Pediatrics and Adolescent Medicine به چاپ رسيد. سپس توفانى در رسانهها و جامعه پژوهشگران به پاخاست. جان مانى به خاطر ارائه شواهد دروغ و پنهان كردن شواهد مخالف در موردى كه به اساس كل نظريه هويت جنسىاش بدل شده بود،علناً مفتضح شد.
دو سال بعد جان كالاپينتو مشروح كل داستان را در كتابى پرفروش «آنطور كه طبيعت او را ساخت» به چاپ رساند. جان كولاپينتو براى اولين بار در مقاله اى در نشريه «رولينگ استون» در ۱۱ دسامبر ۱۹۹۷ با نام «داستان حقيقى جان/جوآن» توجه عموم را به قضيه جلب كرد.
او در آخرين صفحه مقاله اش نوشت:«... داستان جان بناى نظريه هايى را كه جان مانى از دهه ۱۹۵۰ ساخته بود به لرزه درآورده. و مشخص شده است خطاى اصلى در نظريه اى است كه بر بيشتر قرن بيستم حاكم بود.» زيگموند فرويد بود كه در ابتدا اظهار كرد رشد روانشناختى سالم يك كودك به صورت دختر يا پسر عمدتاً به حضور يا غيبت آلت تناسلى مردانه بستگى دارد- برداشتى كه به محور نظريه مانى درباره رشد جنسى بدل شد و دليل غايى براى تبديل كردن «جان تيسن» به يك دختر. برداشتى كه امروز پژوهش هاى عصب-زيست شناختى در حوزه جنسيت آن را به كنارى نهاده است و دانشمندان پيشگام را به همان نتيجه رسانده است كه دكتر راينر از پژوهشگران اين حوزه اينگونه بيان كرده است: «مهمترين اندام جنسى، آلت تناسلى خارجى نيست، مهمترين اندام جنسى، مغز است.»
پس هويت جنسى چگونه به وجود مى آيد؟
شواهد علمى فزاينده اى در دست است كه ساختارهاى تثبيت شده مغز پيش از تولد احساسات ذاتى هويت جنسى را به وجود مى آورند. به نظر مى آيد كه بخشى از مغز (هيپوتالاموس در ناحيه BSTC) تعيين احساس درونى هويت جنسى است.اين ناحيه در مراحل اوليه باردارى برحسب محيط هورمونى مردانه يا زنانه موجود در جنين يا رحم، در يك فرآيند نقش پذيرى (imprinting) ساختارى خاص به دست مى آورند يا به اصطلاح hard-wired مى شوند. اگر ساختارهاى مغزى در اين مرحله باردارى مردانه يا زنانه شوند، فرد با هويت جنسى پسر يا دختر به دنيا مى آيد، جدا از آنكه تركيب كروموزومى يا دستگاه تناسلى خارجى او چه باشد. بنابراين كاملاً امكان پذير است كه فردى هويت جنسى مخالف تركيب كروموزومى اش داشته باشد.مثلاً در اختلالى به نام نشانگان عدم پاسخ دهى كامل به آندروژن (CAIS) به رغم ترشح تستوسترون از غدد جنسى جنينى كه تركيب كروموزومى XY دارد بافت هاى هدف به دليل اختلالى ژنتيكى به اندروژن پاسخ نمى دهند.
در نتيجه احتمال دارد مانند دستگاه تناسلى خارجى كه به علت عدم پاسخ به آندروژن زنانه مى شوند ساختارهاى مغزى شكل زنانه به خود بگيرند بنابراين نوزاد به رغم تركيب كروموزومى XY هويت جنسى دختر را در سال هاى بعدى بروز خواهد داد.اين مشاهدات تاثيرگذار، غيرقابل انكار و بى سابقه پارادايم پيشين انديشه را جابه جا كرده است و همچنين حوزه اى از علم را كه پيش از اين تحت سلطه اطلاعات غلط و تابوها بود. اين جابه جايى در مورد گاليله از «جهانى زمين مركز» به «جهانى خورشيد مركز» بود، در مورد تكوين هويت جنسى اين جابه جايى از نظريه «دستگاه تناسلى خارجى + نحوه بزرگ شدن كودك» به نظريه تكوين «عصب -زيست شناختى» است.
استلزامات اين جابه جايى پارادايم بسيار گسترده است به خصوص در مورد نحوه برخورد با افرادى كه از اختلالات هويت جنسى رنج مى برند.به جاى آنكه احساس هويت جنسى را «روانشناختى» بشماريم، اكنون مى توان هويت جنسى ماهيتاً «عصب شناختى» شمرد.
در پايان نتيجه گيرى هاى دكتر ويليام راينر متخصص اطفال و پژوهشگر بيمارستان جانز هاپكينز، كه بر اساس كارهايش در مورد كودكان با دستگاه تناسلى مبهم است، كه در مقاله اى تحت عنوان «مرد بودن يا زن بودن - مسئله اين است» آمده است مى آوريم كه چشماندازى كلى از چگونگى برخورد با مسئله هويت جنسى به دست مى دهد:«در مرتبه آخر اين خود كودكان هستند كه مى توانند و بايد تعيين كنند كه هستند و چه هستند. وظيفه ما پزشكان و پژوهشگران گوش دادن و آموختن است. تصميم گيرى هاى بالينى بايد نهايتاً نه بر اساس پيش بينى هاى كالبدشناختى و نه بر اساس «تصحيح» كاركرد جنينى باشد، چرا كه پرسش موجود نه مربوط به اخلاق است و نه به عواقب اجتماعى، بلكه پرسش بر سر مناسب ترين مسير براى محتمل ترين الگوى رشدى روانى جنسى يك كودك است، به عبارت ديگر به نظر مى رسد اندامى كه تعيين كننده تكوين روانى - جنسى است، نه اندام هاى تناسلى خارجى بلكه مغز است.»
به نقل از روزنامه شرق
......................................
لین کانوی دانشمند علوم کامپیوتر، مهندس برق، زن ترانس transwoman و فعال جامعه ترانسسکسوئل است و وبسایت پر و پیمان چندزبانهای هم دارد.
این مطلب به عنوان ضمیمه مصاحبهای با دکتر بهرام میرجلالی ، جراح پیشگام تغییر جنسیت در ایران، در روزنامه شرق در سال 1384- اگر اشتباه نکنم- چاپ شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر