۱۳۸۸ فروردین ۳, دوشنبه

درباره راستگویی و سیاست



هميشه تنشي بين سياست و راستگويي وجود داشته است، كسي كه تعهد خاص مراقبت از جامعه‌اي را مي‌پذيرد، نمي‌تواند از پس امر تجملي داشتن صداقت كامل برآيد. دولتمردي كه نخواهد براي حفظ دولتش از خطر نابودي اندكي دروغ بگويد براي مدیریت سياسي مناسب نيست؛ اما تفاوت است ميان فريفتن دشمنان خارجي از يك طرف و فريفتن رقباي سياسي داخلي و شهروندان خودي در طلب خودخواهانه قدرت شخصي.

دروغ‌ها و فريب‌هايي كه صرفاً در خدمت منافع شخصي هستند، باعث زوال حوزه سياسي مي‌شوند. براي همين است كه در دنياي امروز اغلب كسي براي سياستمداران احترام چنداني قائل نمي‌شود.

اما مسئله سياست و حقيقت صرفاً تابعي از فراواني سياستمداران ماكياوليست غيراخلاقي نيست؛ مسئله پيچيده‌تر از اينها است.

مسئله به شكاكيت عميق در مورد خود حقيقت كه شاخص دنياي پست‌مدرن است، باز مي‌گردد. شعار دنياي پست‌مدرن اين است كه هر حقيقتي حقيقت خاص يك فرد است و هر عدالتي عدالت خاص يك فرد. در جهان بدون حقيقت عمومي، قواعد هنر خلاق مسلط هستند.
اما در چنين دنيايي چه چيزي مي‌تواند از دروغگويي خلاق‌تر باشد؟ جدا از اينها يك دروغ بزرگ، دروغي كه پذيرفته شود، به خلأ شكل مي‌بخشد، نظم را بر آشوب تحميل مي‌كند و از هيچ، دنيايي مي‌آفريند. در چنين دنيايي حقيقت يك طرح يا ساخت است و دروغ گفتن صرفاً نوعي آفرينشگري به حساب مي‌آيد. در چنين دنيايي، سياست ديگر حوزه دروغگويي حقوقي يا دروغگويي به دشمن براي تضمين بقا يا جلوگيري از نابودي نيست، دروغگويي با سياست مترادف شده و سياست هم همه جنبه‌هاي زندگي را فرا مي‌گيرد.

اما همه افراد در هنر دروغگويي خلاق، مهارت مشابهي ندارند. آنهايي كه در اين هنر گوي سبقت را از ديگران مي‌ربايند، بي‌ترديد حقايق مربوط به بازندگان را واژگونه مي‌كنند. در پايان معدودي از افراد برتر در اين هنر پيروز خواهند شد و حقيقت جز علايق اقويا نخواهدبود؛ يعني ماهرترين و خلاق‌ترين دروغگويان.

سياست بهترين فرصت را براي هنر شكل دادن به واقعيت فراهم مي‌آورد. اكنون سياست هنر استراتژي، تاكتيك، در صحنه حاضر شدن و ارائه خط‌مشي‌هاي سياسي به منظور شكل دادن به نظر راي‌دهندگان است. اين شيوه را در قديم پروپاگاندا مي‌ناميدند، اما اكنون به وجه معمول سياست بدل شده است. دانشمندان علوم سياسي و كارشناسان خودخوانده، استراتژي پيكار سياسي را به كار تجاري پرسودي بدل كرده‌اند.

مسئولان كشورها به طور فزاينده به خادمان حرفه‌اي، چهره سازان، كار‌چاق‌كن‌ها، به وجودآورندگان كاريزما و گروه بزرگي از استادان دستكاري در افكارعمومي متكي شده‌اند.

چنين وضعيتي از امور، چه تاثيري بر دموكراسي خواهد داشت؟ به نظر من اين وضعيت جديد براي پوپوليسم گيرايي دارد و نه دموكراسي. دموكراسي و پوپوليسم به هم مربوطند، اما نبايد آنها را با هم خلط كرد.

پوپوليسم دموكراسي تباه شده است. پوپوليسم در واقع خواست مردم را حقير مي‌شمارد؛ پوپوليسم تاكيد دارد كه خواست مردم بايد حكمفرما شود، و به اين امر كه اين خواست چگونه به وجود مي‌آيد توجهي ندارد، بنابراين پوپوليسم كاملاً با عوام‌فريبي و فريبكاري مطابقت دارد.

اين حالت جديد امور همچنين باعث نابودي هر دليلي مي شود كه دموكراسي را به عنوان شكلي مطلوب از حكومت توصيه يا توجيه مي‌كند.

به طور معمول دفاع از دموكراسي به شيوه‌هايي مانند اينها انجام مي‌شود: عقل دو نفر بهتر از يك نفر كار مي‌كند؛ گرد هم آمدن عقل سليم مردمان براي تامل درباره موضوعات مربوط به حيات جمعي‌شان، احتمالاً بيانگر شعور و خردمندي بيشتري نسبت به آراي نخبگان است.
مشاركت سياسي جزء ضروري پرورش يافتن توانايي‌هاي عقلاني و اخلاقي ماست كه تمايزبخش ما به عنوان انسان است و مشاركت سياسي جزو ضروري شادكامي انساني، چرا كه غرايز انساني براي اجتماعي بودن و نياز به حضور در اجتماع و تعلق به گروه را برآورده مي كند. علاوه مشاركت سياسي احساسي از تعلق به اجتماع به وجود مي آورد كه حس فقدان و انزوايي كه انسان مدرن را به خود مبتلا كرده، برطرف مي‌كند.

دموكرات بودن به معناي رفتار محترمانه با مردم با عنوان اشخاص عقلاني است نه مجموعه‌اي از اميال غيرعقلاني؛ دموكراسي به معناي تضمين كردن اطلاع رساني كامل به افراد براي امكان پذير كردن تصميم‌گيري هوشمندانه است؛ دموكراسي به معناي توسل جستن به حس عدالت‌جويي مردم است نه حس نفرت آنها؛ دموكراسي نه به معناي آن است كه به سپر بلاها متوسل شويم و نه به معناي آن است كه راه‌حل‌هايي براي ناكامي‌هاي گريزناپذير زندگي وجود دارد. دموكراسي به معناي تحريك كردن غرور جمعي مردم براي انداختن بخشي از كشور به جان بخشي ديگر نيست، دموكراسي به معناي تكيه كردن به بهترين صفات در مردم است و نه بدترين آنها.

دموكراسي هميشه در معرض خطر ظهور عوام‌فريباني است كه از پست‌ترين احساسات مردم بهره‌برداري كنند؛ عوام فريباني كه غرور، خشم، تنفر و ناكامي‌هاي مردم را به كار مي‌گيرند. در چنين وضعي، حتي بهترين سياستمداران با وعده پيروزي كه چنين تاكتيك‌هايي ممكن است به بار آورند، وسوسه مي‌شوند.

اما شايد معلوم شود كه صداقت و راستگويي گيراتر و سازگارتر از آن چيزي است كه سياستمداران به آن اعتقاد دارند. بگذاريد اميدوار باشيم تاكتيك‌هايي كه سياست را بي‌بنياد و دموكراسي را با هر توجيهي به نفع خود مصادره مي‌كند، نتيجه عكس مي‌دهند و در نهايت راستگويان در انتخابات پيروز ‌مي‌شوند.

Calgary Herald, 31 May, 1997
..........................................
به نقل از روزنامه شرق 1384

هیچ نظری موجود نیست: