استاد سپلشکیان آدم معمولیی است، در واقع زیادی معمولی است. هر چه آدم دنبال یک مشخصهای برایش میگردد، چیزی دندانگیری پیدا نمیکند.
خوب البته چندتا صفت دارد که شاید جلب توجه کند.
یکی اینکه علاقه عجیبی به راه رفتن دارد، در واقع همه کارهایش را در حال راه رفتن انجام میدهد،از خواب و خوراک گرفته تا مطالعه و تماشای تلویزیون و خلاصه هر کاری را که فکر کنید - حتی آن کارهای دیگری که ممکن است الان به فکرش افتاده باشید، و فعلا نمیتوانیم از آنها ذکری به میان آوریم.
شاید به علت همین راه رفتن زیاد باشد که پاهایش به قول معروف عین پای شتر شده است.
صحبت شتر شد، این را هم یادآوری کنیم که بر عکس شتر که کوهانش روی پشتش است، به اصطلاح کوهان استاد سپلشکیان روی شکمش است؛ یک شکم گنده پر و پیمان با کلی چربی ذخیره که حسابی به درد دوران قحطی میخورد. این شکم بزرگ به خصوص با وجود دست و پاهای لاغر استاد بیشتر توی چشم میزند.
شاید بعد از پاها و شکم استاد سپلشکیان علاقمند باشید که بدانید صورت استاد چه شکلی است. راستش توصیفش یک کمی مشکل است، چون صورتش هم کاملا معمولی است و تقریبا مثل تصوری است که شما از چنین استادی ممکن است داشته باشید. اگر از پایین به بالا برویم، البته ریش و سبیلش را از ته میزند و به اصطلاح "چپهتراش" میکند. صورت دراز و "اسبی" دارد، با فک پایینی قوی، لب بالایی نسبتا باریک، گونههایی اندکی برجسته، - بینی را بعد توضیح می دهیم- چشمهای با اندازه متوسط عسلی رنگ، با مژهای کوتاه و ابروهای کم پشت جدا از هم و پیشانی بلند. دندانهایش مرتب است اما بینشان فاصله دارد.
خوب بینی را از توصیف بقیه اجزای صورت جدا کردیم، چون که اگر توی این صورت معمولی چیزی بخواهد جلب توجه کند، همین بینی است، بینی بزرگ، اندازه یک بادمجان کوچک، در وسط بینی قوز کوچکی دارد و بعد در انتها بینی کمی پهن میشود و کمی به سمت پایین تاب برمیدارد. یک بینی یهودی درست و حسابی.
و البته باید حدس بزنید که موهایش ریخته است، یا بهتر بگوییم "طاسی مردانه" دارد، البته با تمام قوا سعی میکند که یا موهای پشت سر و شقیقههایش، طاسی فرق سرش را بپوشاند، که تلاشی کم و بیش موفق است.
و برای آدم اهل مطالعهای مثل استاد سپلشکیان، داشتن یک عینک دسته صدفی ته استکانی نزدیکبینی هم کاملا عادی است.
خلاصه از دور که به استاد نگاه کنید، کله و شکم گندهای را میبینید که روی یک روی یک چارچوب استخوانی ظریف سوار شده اند.
صفت دیگر قابل ذکر استاد سپلشکیان، این است که خیلی کارها را واژگونه یا راحتتر بگوییم "چپه" انجام میدهد، مثلا موقع مطالعه مطالب را از آخر به اول میخواند. تصور کنید که آدم یک رمان را از آخر به اول بخواند یا یک فیلم – را به مدد امکانات فنی جدید نمایش خانگی- از سکانس آخر به سکانس اول ببیند، یا حتی اول دستهایش را بشوید و بعد به توالت برود و قص علیهذا.
فعلا همین دو خصوصیت را داشته باشید تا برسیم به توصیف سایر صفات وشرحی از کارهای روزمره استاد سپلشکیان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر